• وبلاگ : جزيره روياها
  • يادداشت : نينواي چشم تو
  • نظرات : 0 خصوصي ، 19 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    ميگم اين باباي تو هم زياد از حد توقع داره هااااااااااااااااااا. حالا بزار محرم تموم بشه يكاريش ميكنم تا دق نكردي . منظورم باباته .. راستي توي اين شعري كه در پستت نوشتي در مصرع سوم (( خواستم تا محرم كويت يا كويت خودمون شوي )) يه خورده باتر بگو من حاليم شه مرد ))

    ********************

    ظهر خون مولا به تسبيح و نماز
    در ميان خيمه ها راز و نياز

    محشري شد چون وضو سازد به خون
    قبله اش عشق است و تسبيحش جنون

    کربلا سجاده ي مولاي عشق
    روي دوشش آتشين شولاي عشق

    قدسيان آسماني سوختند
    (چشم بر مولاي محشر دوختند) تکرار

    پس به تکبير در رکوع آمد به ناز
    گفت يارب من حسينم در نماز

    گويدش يارب ذبيح الله منم
    پاره پاره قطعه قطعه اين تنم

    هر نفس ذکرم فقط نام تو باد
    مست مست از دُردي جام تو باد

    تن که ارزان است گو جان ميدهم
    (هرچه خواهي تو بگو آن ميدهم)

    درود بر دايي عزيز! نيستي دايي ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! منم به روزم !‏
    + يه دوست 

    كاش مي شد كربلائي تر شويم

    سلام دايي جون

    انگار ديگه ياد ما نيستي

    به يادت هستم عزيز

    التماس دعــا

    سلام شعر قشنگي بود . من چندان از شعر سر رشته اي ندارم براي همين اگه فقط مي نويسم قشنگ بود از دستم دلخور نشو .
     <      1   2