ميگم اين باباي تو هم زياد از حد توقع داره هااااااااااااااااااا. حالا بزار محرم تموم بشه يكاريش ميكنم تا دق نكردي . منظورم باباته .. راستي توي اين شعري كه در پستت نوشتي در مصرع سوم (( خواستم تا محرم كويت يا كويت خودمون شوي )) يه خورده باتر بگو من حاليم شه مرد ))
********************
ظهر خون مولا به تسبيح و نمازدر ميان خيمه ها راز و نيازمحشري شد چون وضو سازد به خونقبله اش عشق است و تسبيحش جنونکربلا سجاده ي مولاي عشقروي دوشش آتشين شولاي عشققدسيان آسماني سوختند(چشم بر مولاي محشر دوختند) تکرارپس به تکبير در رکوع آمد به نازگفت يارب من حسينم در نمازگويدش يارب ذبيح الله منمپاره پاره قطعه قطعه اين تنمهر نفس ذکرم فقط نام تو بادمست مست از دُردي جام تو بادتن که ارزان است گو جان ميدهم(هرچه خواهي تو بگو آن ميدهم)
كاش مي شد كربلائي تر شويم
سلام دايي جون
انگار ديگه ياد ما نيستي
به يادت هستم عزيز
التماس دعــا